لینک های برتر
مسجد جامع نطنز
روستای ابیانه نطنز
امامزاده آقاعلی عباس و شاهزاده محمد
قلعه طرقرود
بافت خالدآباد
خانه محقق الدوله
بافت تاریخی نطنز

محوطه وشاق

میراث فرهنگی » محوطه ها


محوطه وشاق:

    کوه وشاق که قلعه و محوطه تاریخی وشاق در دامنه و قله آن قرار دارد  از ارتفاعات جنوبی رشته کوه کرکس و از شگفت‌انگیزترین و زیباترین موقعیت‌های طبیعی شهرستان نطنز است که در حدود 8 کیلومتری غرب شهر نطنز و مشرف بر جاده قدیم نطنز ـ کاشان، از فاصله‌ای بسیار دور خودنمایی می‌کند.این قله از جانب غرب و شمال، به موقعیت تاریخی کوشک و شکارگاه عباس‌آباد مشرف، و چشم‌انداز دشت از بالای قله تا حدود کاشان پیداست. از شرق نیز بر روستای اوره  و شهر نطنز چشم‌انداز دارد و از جانب جنوب آن، رشته کوه کرکس و کوه خدا که خود یکی از جاذبه های منحصر بفرد طبیعی است پیداست .امروز بهترین مسیر برای رسیدن به این کوه از معادن سنگ بالادست روستای اوره نطنز است که تنها مسیر ممکن باریکه‌ای است سخت و دیواره‌مانند که مستلزم دست‌به‌سنگ‌شدن و صخره‌نوردی تا ارتفاعی است که احتیاج به طناب است و فقط برای کوه‌نوردان کارآزموده امکانپذیر می باشد .سازه های اصلی این محوطه  بر فراز قله، دست‌نیافتنی است، اما آثار این دژ شکوه‌مند از چند کیلومتر دورتر آغاز می‌شود، و گویی دژهای تودرتویی این قله را احاطه کرده است. چنان‌که دیواره سنگی ممتد و یک درگاه در فاصله چند کیلومتری از ابتدای دره سمت اوره آغاز می‌شود. همچنین دیواره‌هایی در جانب غربی کمی نزدیک‌تر به قله وجود دارد.

    اما سازه‌های اطراف منحصر به این موارد نیست.آثار برجی دیده‌بانی و پله‌های سنگی در ورود به محوطه پایین کلاه دژ هویداست و سازه‌های سنگی زیادی که در کمین‌گاه‌ها تعبیه شده است.با این اوصاف آجر یکی دیگر از مصالح این دژ است. تعداد بسیار زیادی ختایی و آجر  در گوشه و کنار این محوطه پراکنده است. سازه‌های منظم آجری در بالای قله بیشتر به‌چشم می‌خورد.شگفت آن‌که برای سلب دسترسی مهاجمان به بخش اصلی، بخش زیادی از دیواره کوه را کنده و به‌صورت دیواره صاف در آورده‌اند.کاشی‌های فیروزه‌ای، زرین‌فام و لعابدار در بالای قله نکته تحیرانگیز دیگر درباره این دژ،استفاده فراوان کاشی از جمله کاشی‌های فیروزه‌ای کتیبه‌دار و زرین‌فام است که به وفور در اطراف پراکنده است. به جز آن مقدار بسیار فراوان از انواع دیگر ظروف سفالی اعم از سفال بدون لعاب و لعاب‌دار است که تنوع چشم‌گیری دارد.در میان سفال‌های لعاب‌دار نیز لعاب‌های منقوش و ظریف فراوان است، و حیرت بیننده را می‌فزاید.

   سفال یا کاشیهای  فیروزه‌ای باقی‌مانده  در راس قله دارای زمینه ای با خطوط برجسته آبی ـ سیر، هستند که بخشی از یک کتیبه می باشند . این کتیبه از کنارهم‌چیدن تعدادی سفال لعاب‌دار مربع‌شکل ۲۰ سانتی‌متری شکل می‌گرفته و احتمالا بر پیشانی بنایی شکوه‌مند در راس قله نصب بوده است. امروزه هنوز بخش قابل ملاحظه‌ای از این کاشی‌های فیروزه‌ای در راس قله به‌صورت شکسته و ناقص ریخته است.

   در این کتیبه هم عبارات عربی به‌چشم می‌خورد و هم فارسی. درک معنای کتیبه مقداری دشوار است و باید کاشی‌های باقی‌مانده را کنار هم چید و به معنایی رسید.چنان که ماکسیم سیرو هم گزارش کرده، در سال‌های دور کاشی‌های زرین‌فام این دژ به سرقت رفته و در تهران فروخته شده است. با این اوصاف هنوز حجم زیادی کاشی‌های زرین‌فام شکسته در گوشه و کنار دژ یافته می‌شود ، اما گویا سفال‌ها منحصر به این دوران نیست و احتمالا مربوط به دوره‌های قبل و بعد از ایلخانی نیز باشد.سیرو بر آن است که این دژ محل اختفا و زندگی فرقه اسماعیله است. می‌دانیم که اسماعیلیه نزاری در دوره سلجوقی قدرت قابل ملاحظه‌ای در ایران داستند، و ایجاد استحکاماتی از این قبیل برای آنان ممکن بوده است. در واقع باید گفت که موفعیت‌های طبیعی قله‌ای که ویژگی دژ داشته‌اند، در دوره‌های مختلف مورد استفاده بوده‌اند.

   بنابراین غرابتی ندارد که بنای دژی این‌چنین در دوره‌های تاریخی مختلف مورد استفاده باشد، چنان‌که سیرو آخرین موارد استفاده از این دژ را دوره قاجاری می‌داند. در واقع هم ماموران حکومتی، هم شورشیان و یاغیان و هم راهزنان می‌توانستند از این دژ استفاده کرده و به جز پناه‌گیری در آن، از اشراف این موقعیت بر دامنه‌ها و دشت وسیع پیش‌رو بهترین بهره را برده و هر حرکتی را زیر نظر بگیرند و در موقعیتی مناسب کاروان‌های تجاری را غارت کنند و یا به دسته‌های نظامی حمله‌ور شوند.

   به هر روی مغولان و ایلخانان طومار اسماعیلیان را پیچیده و قلعه‌های تسخیرناپذیر آنان را که ساکنانش همچون مار گزنده‌ای دولت سلجوقیان را می‌گزیدند، تار و مار کردند و طبعا این نوع قلعه را مورد استفاده قرار دادند، جایی برای زندانی‌کردن و تبعیدکردن متمردان صاحب جاه و یا پناه‌گرفتن به گاه خطر.

بنابراین بنا بر گواهی آثار موجود، عمده شکوه این قلعه مربوط به دوران ایلخانی است، چنان‌که منابع تاریخی نیز بر آن گواهی می‌دهند.

   درباره وجه تسمیه این قلعه، تنها ماخذ قابل ذکر نزهت القلوب مستوفی از دوره ایلخانی است. وی نام قدیم این قلعه را کمرت ذکر می‌کند که به وشاقشهرت یافته است:  وشاق قلعه‌ایست در ولایت نطنز. در اول آن را کمرت گفتندی، چون وشاق در آن‌جا حاکم شد به وشاق معروف گشت

وی دراین باره به شعری از نجیب‌الدین جربادقانی (فات 665) اشاره می‌کند که در حق آن قلعه گوید:  چه سر کشی که بهر صبحدم به گاه طلوع/ درآید از کمرت پای آفتاب به سنگ (مستوفی، حمدالله، نزهه القلوب، لیسترانج، تصحیح دبیر سیاقی، 1336، 77)

   این‌که نحیب‌الدین شاعر دربار اتابکان این شعر را در حق» وشاد« سروده، نشان می‌دهدکه این دژ در پیش از دوران ایلخانی نیز شهرت زیادی داشته و بلندای دست‌نیافتنی آن زبانزد بوده است. در دوره معاصر، ماکسیم سیرو که به‌دنبال مستندسازی راه‌های اصفهان بوده است، به ویژگی‌های این دژ کوهستانی اشاره کرده است و بعید نیست که خود نیز این دژ را از نزدیک دیده باشد.وی به صعودهای نافرجام به این دژ اشاره دارد و این‌که کاشی‌های زرین‌فام آن غارت و فروخته‌شده است.

   هموست که به کاربرد این دژ به‌عنوان پناه‌گاه اسماعیلیان ایران (حشاشین) و روایتی تاریخی از دوران ایلخانی اشاره دارد: «این آشیانه عقاب جدا انسان را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. این قلعه مستحکم از یک‌صد‌وپنجاه کیلومتری دیده می‌شود. می‌گویند این‌جا یکی از پناه‌گاه‌های فرقه حشاشین بوده که بعدها به‌صورت یک قلعه نظامی درآمده و پس‌ از آن سال‌ها کمین‌گاه راه‌زنان بوده که از (سیرو 36) آن‌جا مدت‌ها پس‌ از آن که کاروان‌ها نزدیک شوند در کمین می‌نشستند. در عهد حکومت ابوسعید در سال 734 هجری مطابق 1333 میلادی این قلعه زندان امیرمحمد قوشچی یکی از صاحبان تیول شد که به‌وسیله امیرمحمدشاه انجو حاکم معزول فارس به نافرمانی تحریک شده بود. (رجوع به حافظ ابرو، تذکره پادشاهان مغول در ایران، ترجمه خ. بیانی مزن نو، چاپ پاریس 1936). (راه‌های باستانی اصفهان و بناهای وابسته به آن‌ها، ماکسیم سیرو، ترجمه مهدی مشایخی، تهران، سازمان حفاظت آثار باستانی، 1357، ص 37)

   احتمال وجود آرامگاه به هر روی راز و رمز این همه شکوه و زیبایی هنری در مکانی بس صعب‌العبور معلوم نیست، همچنان که رازهای ساکنان و حاکمان مستولی بر آن در هاله‌ای از ابهام فرار دارد، اما این‌که سیرو اشاره می‌کند کاشی‌های زرین‌فام را از برج بزرگ قلعه کنده‌اند، این احتمال را قوت می‌بخشد که این برج مکانی مقدس و احتمالا آرام‌گاهی بوده است. نقطه قداستی برای ساکنان این دژ، شاید آرام‌گاهی برای یکی از بزرگان درگذشته در این دژ که امکان دفن آن در قبرستانی خارج از دژ فراهم نبوده است، باشد.

   همچنین می‌دانیم که در پایین دست این دژ باغ و عمارتی از دوره صفوی است، عمارت عباس‌آباد که شکارگاه شاه عباس و لابد دیگر سلاطین و حاکمان صفوی بوده است، لذا غرابتی ندارد اگر این دژ نیز مورد استفاده و یا درنگ شاه عباس نیز بوده است و احتمالا ساز‌هایی از دوران صفوی نیز در این‌جا وجود داشته باشد، همچنان که سیرو استفاده از این دژ را تا دوران قاجاری نیز پیش می‌برد.

مدیریت
خدمات الکترونیک
نظرسنجی